مسخ







در تمام آب های جهان غوطه ورم

پوستم پر است از لمس قطره های آب

و چشم هام رو به هر نور آبی باز است

هر صدای بیگانه ای از صافی آب می گذرد

و گوش هام در آغوشش می کشند

هیچ صدایی نمی شنوم جز صدای آب

در اطرافم موج می زنی .