تازه




حرکت می کنیم

 

تعدادمان زیاد است

 

زیاد راحت نیستم ولی اهمیتی ندارد

 

شلوغ شلوغ

 

مردم و نیاز و جنب و جوش

 

شعر می خوانیم و می خندیم

 

ــ یا می خندند چه فرقی دارد

 

خودم را می سپارم به صداها و کور می شوم

 

تصمیم دارم خودم را  رها کنم

 

ــ اینبار جراءتش را دارم

 

من هم می خواهم بخوانم و سرخوش شوم

 

می روم خیال دست و پا می کنم

 

از آن ته ته ها

 

از تو .



نظرات 5 + ارسال نظر
مريم جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 13:36 http://meslemaryam.blogsky.com

سلام. اشکالی نداشت اگه تند هم حرف می زدی.
تو هم چيز خوبی نمی خوای...کور شدن به هيچی نمی ارزه.
شايد منم اگه تجربه داشتم مثل ايليا حرف می زدم نه مثل مريم. بازم پيشم بيا.

ئاسو جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 14:54 http://asoo.mihanblog.com

سلام دوست خوبم
امیدوارم خوب باشی چقدر قشنگ می نویسی
الان کم پیدا شدی دوست من نمی خوای یه سر به من بزنی
موفق باشی
قربان تو ئاسو

خودت می دونی کی ام جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 15:17

با جرات شدنتو دوست دارم ... خیلی .... تمام خیال هام مال تو ....

علی جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 15:33 http://alek.blogsky.com

سلام ایلیا جان....من دوباره اومدم...آقا چرا میخوای بزنی...باشه منم دعا می کنم بهش برسی...دوست عزیز من دوباره آپدیت کردم و خوشحال میشم بیای

علئ/ازاده چهارشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 04:07 http://aliazi.blogsky.com

kash manham mitoonestam hata lahzeii az in donya bikhial shomao sar khosh sham kashhhhhhhh

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد